هشدار برای آخرین جنگلهای باستانی، مدیریت علمی آتشسوزیها در گلستان
یادداشت محمد مهرگانفر: آتشسوزیهای پیاپی در جنگلهای هیرکانی بهویژه در استان گلستان نشانه آن است که با یک بحران صرفاً طبیعی روبهرو نیستیم بلکه با حاصل ترکیب پیچیدهای از تغییرات اقلیمی، فشار انسانی و ضعف در حکمرانی جنگل روبه رو هستیم. این جنگلها که بقایای کمنظیر دوران سوم زمینشناسی هستند ستون حیات شمال ایران محسوب میشوند و هر آتشسوزی گسترده نهتنها پوشش گیاهی بلکه بخشی از توان اکولوژیک استان را از بین میبرد. در فضایی که خشکی سطح خاک، گرمای فصلی و وزش بادهای گرم شرایط را برای گسترش آتش مهیا کرده مسئله اصلی این است که چرا توان پیشگیری و واکنش سریع هنوز متناسب با ریسک واقعی توسعه و ارتقا نیافته است.
جنگلهای هیرکانی گلستان نقش تعیینکنندهای در چرخه آب، جلوگیری از فرسایش، کنترل سیلاب، تولید اکسیژن و حفظ تنوع زیستی دارند. مطالعات علمی جدید نشان میدهد نابودی حتی یک هکتار از این جنگلها میتواند معادل دههها کاهش ظرفیت زیستبوم باشد. همزمان مجاورت روستاها، دامداریهای فصلی، گردشگری بدون مدیریت و فعالیتهای انسانی پرخطر، احتمال بروز آتش را بالاتر میبرد؛ بنابراین آتشسوزیها تنها محصول شرایط طبیعی نیستند در بسیاری موارد نتیجه نبود استانداردهای مراقبت، تجهیزات قدیمی و ضعف در هماهنگی بین دستگاهها هستند.
در این میان نقش اداره کل منابع طبیعی بهعنوان متولی حفاظت از عرصههای جنگلی تعیینکننده است. با وجود تلاش نیروهای حفاظتی، کمبود نفرات، محدودیت اعتبارات و دشواری دسترسی به مناطق شیبدار باعث کاهش اثربخشی عملیات شده است. سازمان حفاظت محیط زیست نیز که مسئولیت مناطق چهارگانه را بر عهده دارد باید با منابع طبیعی یک سازوکار مشترک برای پایش یکپارچه، تحلیل ریسک و عملیات واکنش سریع ایجاد کند چرا که آتشسوزی مرز اداری نمیشناسد، اما ساختار مدیریتی ما هنوز مرزبندیشده عمل میکند.
سازمان برنامهوبودجه در این حوزه نقشی کمتر دیدهشده، اما حیاتی دارد. حفاظت از جنگلهای هیرکانی بدون یک ردیف مالی پایدار و قابل پیشبینی ممکن نیست. بسیاری از نیازهای اساسی از نوسازی ناوگان اطفای سبک و سنگین گرفته تا تجهیز یگانهای حفاظتی با فناوریهای نو، ایجاد مراکز واکنش سریع، و تأمین منابع آموزش به بودجه مستقل و پایدار نیاز دارد بودجهای که در حال حاضر اغلب بهصورت پروژهای و مقطعی تخصیص مییابد.
جوامع محلی نیز بهعنوان حلقهای پیشرو در پیشگیری باید جایگاهی مشخص و رسمی داشته باشند. تجربه کشورهایی مانند پرتغال، اسپانیا و ترکیه نشان میدهد حضور شبکههای دیدهبان محلی و داوطلبان آموزشدیده، زمان کشف آتش را به شکل چشمگیری کاهش میدهد. در گلستان، از روستاهای حاشیه جنگل تا گروههای کوهنوردی و راهنمایان طبیعتگردی، همگی ظرفیتهایی هستند که با آموزش، بیمه داوطلبانه و تعریف نقش عملیاتی میتوانند به بازوی کمکی مدیریت جنگل تبدیل شوند.
با این حال یکی از اساسیترین ضعفها عقبماندگی در تجهیزات و فناوری است. سیستمهای مدرن تشخیص آتش در بسیاری از کشورها آتش را در چند دقیقه اول شناسایی میکنند، اما در ایران این زمان اغلب دهها دقیقه طول میکشد. تجهیز جنگلهای گلستان به دوربینهای حرارتی، حسگرهای دود، پهپادهای پایشگر با امکان ارسال تصویر لحظهای، سامانههای پیشبینیگر رفتار آتش و ایستگاههای سنجش رطوبت میتواند تحولآفرین باشد. در کنار آن ایجاد مسیرهای دسترسی اضطراری، جانمایی مخازن ذخیره آب در ارتفاعات و تأمین تجهیزات سبک قابلحمل برای نیروهای خط مقدم، عوامل تعیینکننده در مهار سریع آتش هستند.
برای ارتقای مدیریت، پارکها و عرصههای تفرجگاهی گلستان نیز باید بازطراحی شوند. نبود استانداردهای ایمنی، کمبود نیروهای مقیم، فقدان تابلوهای هشدار و نبود مسیرهای اطفای اضطراری باعث شده بسیاری از آتشها در ساعات اولیه فرصت مهار سریع را از دست بدهند. تدوین یک نقشه جامع خطر آتشسوزی که براساس پوشش گیاهی، شیب، الگوی باد و سابقه آتش طراحی شده باشد میتواند پایهای برای تصمیمگیری علمی دستگاهها باشد.
بهطور خلاصه آینده جنگلهای هیرکانی گلستان به تغییر رویکرد گره خورده است. اگر مدیریت جنگل همچنان سنتی باقی بماند آتشسوزیها هر سال خسارت بیشتری بر جای خواهند گذاشت. اما با ترکیب مدیریت علمی، فناوری نو، مشارکت مردمی، هماهنگی سازمانی و بودجه پایدار، میتوان این میراث باستانی را برای نسلهای بعد حفظ کرد میراثی که نقش آن در آینده اقلیمی و زیستپذیری گلستان حیاتیتر از آن است که به بخت و تصادف سپرده شود.
ارسال نظرات