شکست هیدرولوژیک و سدهای خالی؛ آیندهای نگرانکننده برای گلستان
یادداشت محمد مهرگانفر، بر اساس گزارش وزرات نیرو خالی شدن مخازن سدهای استان گلستان در میانه مرداد ۱۴۰۴ نشانهای آشکار از بحرانی عمیقتر است که سالها قبل آغاز شد و اکنون نیز با صدای بلند اعلام خطر میکند: شکست هیدرولوژیک در رودخانهها . در متون علمی وقتی از شکست هیدرولوژیک سخن میگوییم، منظور گذر از نقطهای است که الگوی جریان آب (رژیم رودخانه) بهطور ناگهانی و ماندگار تغییر میکند. به زبان ساده دبی رودخانهها از یک “نقطه شکست” عبور میکند و وارد فاز جدیدی میشود.
مطالعات متعدد در ایران و گلستان نشان دادهاند که این نقاط شکست اغلب طی اواسط دهه ۱۳۷۰ تا اوایل دهه ۱۳۸۰ (۱۹۹۵–۲۰۰۳ میلادی) پدید آمدهاند. از آن زمان به بعد، میانگین دبی سالانه رودخانهها بهطور محسوسی کاهش یافته و جریانهای پایهای (که حتی در فصول خشک هم برای زنده نگهداشتن رودخانهها حیاتی بودند) ضعیف شدهاند. دورههای کمآبی طولانیتر و شدیدتر شده و زمانبندی سیلابها هم به هم ریخته است که منتج به دسترسپذیری آب سطحی کمتر از گذشته و فشاری بیشتر بر منابع زیرزمینی شده که خود چرخه بهرهبرداری مازاد را سرعت بخشیده است.
در سطح جهانی نیز هیئت بینالدول تغییر اقلیم (IPCC) بارها هشدار داده که منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی در برابر تغییر اقلیم بسیار آسیبپذیر است. افزایش دمای میانگین، کاهش بارش موثر و بالا رفتن شدت و فراوانی خشکسالیها، الگوهای جریان رودخانهها را تغییر داده و احتمال شکستهای هیدرولوژیک را بیشتر کرده است. طبق ارزیابیهای IPCC، کشورهایی مانند ایران که به منابع آب سطحی و زیرزمینی وابستگی بالایی دارند در صورت سازگار نشدن سریع با شرایط اقلیمی جدید با کاهش جدی منابع آب تجدیدپذیر و خطراتی چون فرونشست زمین، بیابانزایی و بحرانهای معیشتی روبهرو خواهند شد.
امروز در گلستان، وقتی میبینیم سدها درست در میانه تابستان خالی میشوند این هشدار جهانی را به چشم خود شاهدیم. کافی است به ترکیب کاهش بارش، افزایش دما و تبخیر از یکسو و سدسازیها و برداشت بیرویه از سوی دیگر نگاهی بیندازیم که خروجی این معادله، خالی شدن ذخایر سدهایی است که زمانی برای تعدیل نوسانات آبی ساخته شده بودند و حالا خود به نماد بحران تبدیل شده اند.
این شرایط، یک پیام روشن دارد: مدیریت سنتی منابع آب دیگر پاسخگو نیست. برای جلوگیری از تکرار این سناریو، باید در الگوهای مصرف کشاورزی و شرب بازنگری جدی کرد، مدیریت حوضههای آبریز را همسو نمود و به نیازهای زیستمحیطی رودخانهها توجه ویژه داشت. شاید ساده به نظر برسد اما غفلت از این ضرورت، نهتنها آینده کشاورزی و تأمین آب شرب در استان را با خطر جدی روبهرو میکند، بلکه حیات اکوسیستمهای آبی و تالابهای وابسته را هم به خطر میاندازد. حقیقت این است که زمان اندکی برای تغییر رویکرد باقی مانده است.
ارسال نظرات